متوسلیان در دوران خدمت سربازی، فعالیتهای مذهبی و سیاسی داشت و مخالفت خود را با دودمان پهلوی بیان میکرد. پس از پایان دوره سربازی، در یک شرکت تأسیساتی خصوصی استخدام شد و پس از چند ماه، به خرمآباد منتقل شد و بهفعالیتهای سیاسی- تبلیغی خود ادامه داد.
مرد جوانی همراه نامزدش به یکی از مغازه های شیک تهران می رود که هدیه ای بخرد. معاون نصیری، یعنی رئیس بخش شکنجه هم سر می رسد و می خواهد قبل از دیگران به کار او برسند. مرد جوان به او تذکر می دهد که نوبت او نیست و از او می خواهد که منتظر بماند.